بدون عنوان

 حانیه جان امروز چله شور شما بود یعنی امروز چهلمین روزیه که شما به دنیا اومدین و به اصطلاح چهل ساله شدید به قول قدیمیها هر روز زمینی برا شما ها که از آسمون اومدید یه سال طول میکشه.رسم بر اینه که بچه رو تو این مدت به عروسی یا دیدن نوزادی که چلش نرفته نمیبرن.البته این کارها بیشتر بخاطر خود شماست چونکه هر چه دید و بازدیدها کمتر باشه برا سلامتیتون بهتره. خدارو شکر تو این چند روز اینقد بزرگ شدیدن که نسترن بدون هیچ ترسی بغلت میکنه و میبره اتاقشو و باهات بازی میکنه.

اول صبح خاله جان اومدن و شما رو بردیم حموم،خیلی جالبه تو این چند روزی که از تولد شما میگذره هر وقت شما رو حموم کردیم یا گریه نکردین یا در حد چند دقیقه بی قراری کردین فک کنم از همین حالا نظافت و تمیزی خیلی براتون مهمه،قربون دختر گلم برم که چقد آرومه.

بعد حموم خاله و دادا شیرین برا امروز غذا درست کردن معمولا برا این روز یا دانگو یا آش رشته درست می کنند اما چون ماه محرمه تصمیم گرفتیم یه غذای نذری درست کنیم .تو این مدت که شما به دنیا اومدید خاله و زن داییها خیلی به من کمک کردن دستشون درد نکنه.

امروز نسترن شیفت صبح بود ظهر که برگشت میگفت خانمم دفتر مشقمو به بچه ها نشون داده و گفته مشقاتونو باید مثل نسترن بنویسید .امتحان ریاضیشم بیست گرفته بود.

داشتم فک میکردم هرچند این رسم و رسومات کم رنگ شدن و خود منم اعتقادی به انجامشون ندارم اما برگزاری این چنین مراسماتی،محبت و صمیمیت رو بین اعضا خونواده و فامیل بیشتر میکنه.